هواپیماهای دشمن داشتن به سمت بندر امام می رفتن، منم فورا به پرواز دراومدم. سرگرد ستاری که افسر کنترل شکاری رادار بود با توجه به فاصله کم جنگنده های دشمن با بندر، احساس خطر کرده بود و دائم به من می گفت: «زود باش، دارن میان.» منم فقط جواب می دادم: «دارم با حداکثر سرعت میام.»
بعد از چند دقیقه جناب ستاری به زبون انگلیسی تو «چَنِل گارد*» گفت: «داری خوب میای، الان با دشمن 10 مایل فاصله داری. قبل از اینکه به هدف برسن می تونی بزنیشون.»
اول خیلی تعجب کردم؛ چون ما تو ماموریت ها اصلا مجاز نبودیم انگلیسی صحبت کنیم. ضمنا من با جنگنده های دشمن بیشتر از 30 مایل فاصله داشتم! فهمیدم که ایشون متوجه شده که من هرگز به هواپیماهای عراقی نمی رسم؛ این طوری می خواسته گمراهشون کنه.
منم به انگلیسی جواب دادم: «بله، هواپیماهای دشمن رو روی رادار گرفته ام. فاصله ام 9 مایله و دارم بهشون می رسم.» خلبان های عراقی که ظاهرا صدای ما رو شنیده بودن، ترسیدن و به سمت مرز برگشتن! این ابتکار شهید ستاری باعث شد که اون روز به منطقه آسیبی نرسه.
*کانالی که تمام گیرنده های موجود در زمین و هوا می توانند آن را بگیرند.